نیکان و روهان ضربان قلبم

دو روزه دنباله گوشی موبایلم میگردم و مطمئن هستم تو خونه گمش کردم از دست این روهان و نیکان البته پسر بزرگم دیگه به موبایلم کاری نداره برای اینکه به قول خودش خیلی قدیمی شده و دیگه اینکه بازی نداره  و دیگه بدرد نیکان نمیخوره ولی امان از دست روهان گوشی رو الکی تو دستش میگیره و برای خودش کلماتی رو که یاد گرفته تکرار میکنه موش نخوره اون زبونت مادر . حالا گوشیم. هر جایی رو بگید سرک کشیدم حتی تو وسایل بازی روهان تو کمد تو آشپزخونه تو قابلمه  زیر مبل  و تو جاکفشی و غیره.... خلاصه حسابی من و بابایی تو کار گشتن افتادیم و مطمئنا شارژ باطریش هم تموم شده و دیگه قابل یافتن نیست تا اینکه بعد از دو روز و دو شب یادم اومد روهان یه عادتی...

...

  بابایی تولدت مبارکه ایشاالله سالیان سال به سلامتی و شادی زندگی کنی امضاء           از طرف نیکان و روهان     ...

تقريبا نيكان جاهاي ديدني و تفريحي تهرون را يه دوري زده  ولي روهان اين سومين جايي بود كه مي بردمش و به طبع هيجاناتش رو بيشتر از نيكان بروز ميده خدا نكنه اگه يه وقت بشنوه كه ميخوايم بريم بيرون اينقدراين كلمه دد ددر رو مثل پتك تكرار ميكنه كه كسي جلودارش نيست. شب پنجشنبه 8 تير حدود ساعت 5 بعدازظهر از ترس اينكه آلاچيقها پر نشه  اونجا بوديم تا خانواده عمه و پسرعمه ام و مامان و خواهرهام وقتي اونجا ميان جاي براي اونها هم باشه راستش جاي نسبتا جديديه درختاش هنوز نهالند ولي توين فصل از سال چون تو ارتفاعات بود خيلي هواي خنك و خوبي داشت اونجا روهان اينقدر آتيش سوزند كه همگي دست به دست هم داديم تا از اين فينگلي مواظبت كنيم تا خداي نكرده از ا...

  ني ني  عمو بهمن 2 تير به دنيا اومد . نيكان و روهان از داشتن يه دخترعموي كوچولو خوشحالند.                                                  جوجو كوچولو تولدت مبارك ...

اینروزها خیلی خسته ام خسته از کار بیرون و خونه دیگه برام فرقی نمیکنه خستگیم از کجا ناشی میشه چند سالی بود جابجایی نداشتیم مالک خونه قبلی خیلی با انصاف بود و همیشه مراعات ما رو میکرد و ما هم قدر خوبیهاش رو شکرگزار خدا میکردیم ولی از سال قبل بخاطر فروش خونه مجبور شدیم از اونجا اسباب کشی کنیم و امسال هم همینطور انگار دیگه سال به سال شده ولی بازم خدا روشکر میتونیم از عهده اش بربیايم و کمک مادر و خواهرهای عزیزم بازم به دادم رسیدن چند روزيه که جابجا شدیم ولی هنوز یکسری از کارهارو باید خودم انجام بدم نیکان و روهان هم از بهم ریختن خونه حسابی سر ذوق اومدن میتونن هر کاری که دلشون بخواد انجام بدهن مخصوصا روهان که براش این ریخت و پاش جذابیت داره و صد ال...

خیلی ناراحتت بودم عسلم ......... خوبه کلمه عسلم رو می نویسم اگه با صدای بلند روهان رو با این کلمه صدا میکردم اونوقت نیکان میگفت پس من چی؟  ولی کلمه ی قندکم فقط برای نیکانه ولی عسلم رو حق دارم برای هر دو تاشون صدا بزنم. آره داشتم میگفتم برای روهان بخاطر صحبت کردنش ناراحت بودم تمام حرف زدناش یه کلمه ی بود تا این که  هفته پیش تبدیل شد به دوتایی به طور مثال: عمو آب داداش لا لا نیلوفر = لولو بوس ملیکا = ملی بیا نون بده آب بده عمه دلام دادائی = دایی هنوز خاله رو نمیگه به همه خاله ها میگه مامان هام اوم = اوم یعنی آره دوغ - آب - نون - آئینه تنها کلماتی هستن درست تلفظ میکنه پا توپ ...

برای اولین بار نیکان مشتاق شد ازش عکس بگیرم. برای روهان این اولین جشن عروسی بود که پیش اومد. نیکان و روهان ناراحت از اینکه در قسمت سالن مردونه بابا رو پیدا نکردند. حالا دخترخاله مبینا و نیکان   بقیه عکسها در ادامه مطلب     بعد از سالن خونه پدر دوماد حسابی بزن و بکوب بود و اونجا نیکان و روهان حسابی خسته شدن دیگه تو ماشین از هوش رفتن خواب خوش روهان با خرسی اونشب دوست نداش ازش عكس بگيرم البته بيشتر وقتها اصلا دوست نداره ه ه ه ه  ازش عكس بگيرم روهان از اون شب به بعد بیشتر شبها با داداش نیکان میخوابه ولي چون از شير نگرفتمش دوست داره اول پيش من بخو...